چگونه می شود افراد گمنامی که همه شهرت خود را از نظام سیاسی کشور بدست آورده و   نظام سیاسی کشور به آنان اعتماد می نماید، ناگهان تمامی دین خود را به نظامی که به آنان بالی برای پرواز داده ، فراموش کرده و به افرادی غیرقابل پیش بینی  تبدیل می شوند؟راز این استحاله چیست؟

به نظر می رسد مشکلات را بایستی در چگونگی ساختن سیستمی جستجو کرد که ملت ایران هیچگونه مهارتی را برای چینش آجرهای  آن نداشت .پس از پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران شروع به پایه گذاری نظامی کرد که تمامی آرمانهای گمشده خود را در آن پیدا کند.مهمترین آرمانهایی را که ملت و پایه گذاران  نظام سیاسی جدید به آنها توجه نمودند دو گمشده ای بود که سالها مدیران قبل از انقلاب  به آن بی توجه بودند.یکی از آن دو گمشده باورهای مذهبی اکثریت ملت ایران بود که در اسلام متجلی می شد .و گمشده دوم نظمی بود که تنها یک فرد کشور را مادام العمر اداره نکند و تصمیم نگیرد.یعنی نظمی بدون استبداد و دیکتاتوری فردی پادشاه.

پایه گذاران نظام جدید گمشده خود را در یک نام یافتند: "جمهوری اسلامی" .و با توجه به اهمیت دادن به  این دو گمشده سعی در پی ریزی نظام جدید و ایجاد ساختارهای نظام جدید با در نظر داشت این دو گمشده کردند.آنها قاعده نظام جدید را بر روی ولایت فقیه پی ریزی نمودند.فقیهی که از دور شدن مسیر کشور از باورهای مذهبی مردم جلوگیری می کرد.نهاد نظارتی جدیدی را به نام شورای نگهبان قانون اساسی بنا نهادند تا قوانین منطبق با قوانین شرعی باشد. برای گمشده دوم یعنی جلوگیری از بوجود آمدن دیکتاتوری فردی و مادام العمر، پایه گذاران نظام جدید ، نهاد ریاست جمهوری را پی ریزی نمودند تا در یک یا دو دوره چهار سال، رییس جمهور نماد مشارکت ملت ایران در سرنوشت خود شود و کشور را اداره نماید.

تا اینجای کار در تئوری و نظریه پردازی، پایه گذاران جمهوری اسلامی به خوبی  به آرزوهای خود رسیدند و جمهوری اسلامی ایران را پایه گذاری نمودند.اما در عمل در هر دو حوزه با مشکلاتی رودر رو شدند که شفافیت بیشتری را طلب می نمود.

در حوزه اسلامیت نظام، مدیران مواجه با مسائل و مباحث جدیدی بودند که تصمیم گیری ها و فتاوی جدیدی را طلب می نمود .فتاوی  که مورد اجماع تمامی علما و مجتهدین نبود. این دوگانگی فتاوا بویژه هنگامی که  مدیریت کشور مجبور به گزینش یکی از این راهها می شد کشور را دچار اختلال می نمود.در نهایت در باز نگری که در قانون اساسی کشور صورت گرفت ولایت مطلقه فقیه مورد تصویب قرار گرفت تا فتاوای  فقیهی که عهده دار مقام ولایت  می باشد در اولویت قرار گیرد. و کشور دچار دوگانگی تصمیم گیری نشود.

اما در حوزه جمهوریت ،متاسفانه کشورمان  گرفتار مشکلاتی ساختاری می باشد که هنوز برای رفع آن مشکلات اندیشه ای نشده است. در این نوشتار سعی می شود.برخی از مشکلات ساختاری در حوزه جمهوریت نظام  که  کشور را رنج می دهد گفته شود:

- تعریف نشدن احزاب در نظام سیاسی کشور و در انتخاب ریاست جمهوری_ اگر چه در قانون اساسی کشورمان حق تشکیل احزاب به رسمیت شناخته شده ولی متاسفانه در عمل  به جایگاه احزاب در کشور پرداخته نشده است.

-کثرت و وجود احزاب بی شمار در کشور.به حدی که کثرت بیش از اندازه آنان ، وجود آنان را بی خاصیت کرده است.

-تبدیل شدن حزب به هدف .هدف رسیدن حزب به قدرت به جای   وسیله شدن حزب برای شناسایی مشکلات و ساختن کشور

-به جای اینکه  احزاب به مکانی برای شناسایی نخبگان تبدیل شوند.و حزب محلی برای فعالیت و مشارکت و بکارگیری برگزیدگان فکری کشور  و ارتقا جایگاه آنان  و کادر سازی از آنان برای پرورش نسل بعدی تصمیم گیرندگان شود،احزاب تبدیل به ابزاری برای یارگیری و توسعه وادامه دادن قدرت قدرتمندان کنونی شده و آنان سعی میکنند در هنگام بدست گرفتن قدرت در هنگام ریاست جمهوری با تاسیس احزاب جدید، قدرت خود را تداوم دهند.

-تبدیل نشدن احزاب  به محلی برای نظریه پردازی.

-وجود نداشتن دو یا چند حزب قدرتمند.و نداشتن برنامه هایی معدود اما مدون.هرگروه یا حزبی که تشکیل می شود هزاران شعار زیبا و مردم پسند می دهد.شعارهایی که هیچ کدامشان با ظرفیت و نیازهای جامعه کنونی ایران هماهنگی ندارد.تا زمانیکه احزاب نیازهای فوری وضروری جامعه را در دوره های گوناگون شناسایی نکرده و برای درک  آن نیازها با منابع مختلف قدرت درکشورمان  درک  و فهم مشترک ایجاد نکنند نمی توان در مورد جدی بودن کار حزبی در کشورمان سخنی به میان آورد.

-تمامیت خواهی احزاب در ایران . مبارزه سیاسی قانونمند در هر کشور محل دادن و گرفتن می باشد.هر حزب وگروهی که میخواهد تمامی آرزوهایش را بدون دادن چیزی به دست آورد به هیچ یک از خواسته هایش نخواهد رسید.این یک قانون می باشد: "با همه چیز خواهی دیگران را در موقعیت هیچ چیز ندادن قرار می دهیم."

-به رسمیت نشناختن احزاب مخالف از جانب هرحزب به عنوان بخشی از هویت و مشروعیت خود آن حزب .  در یک کشور چند حزبی ،مشروعیت هر حزب به وجود احزاب دیگر و احترام به افکار احزاب مخالف و احترام  به گزینش  انتخاب کنندگان  و احترام به نهادهای نظارتی برگزارکننده  انتخابات می باشد.هرگونه اختلال و بی احترامی به این نهادها نوعی خودزنی برای هریک از  احزاب خواهد بود.

-احزاب محلی برای آموزش و نهادینه کردن رفتاری معقول برای کسانی است  که پله های قدرت را می پیمایند ،می باشد.نهادینه شدن حزب زمانی صورت می گیرد که افراد خود را مدیون حزبی بدانند که باعث ارتقا آنان شده است و نه اینکه تشکیلات حزبی خود را مدیون فرد صاحب قدرت بداند.

- یکی از مواردی که به شدت به فعالیت حزبی در کشور ما آسیب میزند،بهره گیری  از تضاد و دشمنی کشورهای بیگانه با  یک گروه یا حزب  در کشورمان می باشد.در این موارد بایستی احزاب در کشومان به شدت مواظب باشند تا در دام این نوع حمایتها نیفتند.و وامدار امپراتور رسانه ای کشورهای بیگانه و دشمن نشوند.

-یکی از چالشهای بزرگ کشورمان نیز جلوگیری از تاثیرگذاری این امپراطوری رسانه ای در مبارزات انتخاباتی در کشورمان می باشد.تاثیرگذاری که در بسیاری از کشورهای جهان انجام شده و باعث بروز مشکلات بزرگی برای آن کشور ها شده است. دو نمونه  از شاخص ترین آنها فروپاشی اتحاد شوروی و یوگسلاوی می باشد.در این فرآیند حتی میتوان همانطور که به اقشار آسیب پذیر یارانه پرداخت می شود ، انواعی از یارانه را به احزابی که مورد دشمنی امپراطوری نظام خبری قرار دارند پرداخت نمود.

در اینجا لازم میدانم توجه و همدردی مدیران کشور را به برخی از قربانیان توسعه نایافتگی سیاسی کشور در انتخابات گذشته جلب نمایم.این قربانیان نویسندگان و روزنامه نگاران و فعالین حزبی  هستند که قربانی سطحی نگری  بخشی از رهبران سیاسی کشور شدند.آن عده از رهبران جریاناتی که نظام سیاسی کشور به آنان اعتماد نمود اما

آنان به جای  تلاش منطقی برای ارتقا سلیقه وتفکرات حزبی  خود با تیشه به جان ریشه دموکراسی نوپای کشورمان افتادند.و باعث نزول شان احزاب سیاسی در کشورمان شدند.امیدوارم نظام سیاسی کشورمان با رافت با این روزنامه نگاران و نویسندگان و فعالین حزبی  برخورد نماید.همچنین امیدوارم برخی از رهبران آن جریانات که به خوبی متوجه سطحی نگری خود شده اند با شکستن خود و پذیرش شجاعانه و صمیمانه اشتباهاتشان ،زمینه ساز آزادی سریعتر این افراد شوند.امیدوارم رهبران تمامی احزاب و سلایق سیاسی کنونی  کشورمان به جای بت سازی و اسطوره سازی از خود، با خودشکنی و  من رهایی ،تبدیل به پایه هایی  از درایت شده  تا ستونهای  کشوری توسعه یافته و نیرومند بر این پایه ها  مستقر شود.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا